
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۴۱۳
۱
ای که در عاشقکشی هر لحظه صد خون میکنی
آه! اگر عاشق نماند بعد ازین چون میکنی؟
۲
گرچه دایم بر اسیران جور میکردی ولی
پیش ازین هرگز نکردی آنچه اکنون میکنی
۳
وعده فرمودی که: سویت بگذرم، تا خیر چیست؟
کار خیرست این، چرا نیت دگرگون میکنی؟
۴
مینمایی عارض چون آفتاب از روی مهر
مهر دیگر بر سر مهر من افزون میکنی
۵
ای فسونگر، زان پری افسانه خوانی بر سرم
عاشق دیوانه را تا چند افسون میکنی؟
تصاویر و صوت

نظرات