هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۴۲۰

۱

چند رسوا شوم از عشق من شیدایی؟

عشق خوبست، ولیکن نه بدین رسوایی

۲

خواستم پیش تو گویم غم تنهایی خویش

آمدی سوی من و رفت غم تنهایی

۳

مست عشقیم، اگر هیچ ندانیم چه غم؟

ذوق نادانی ما به ز غم دانایی

۴

بر زمین جلوه نمودی، فلک از رشک بسوخت

که فلک را ملکی نیست به این زیبایی

۵

سرو و گل نازک و رعناست، ولی نتوان یافت

گل باین نازکی و سرو به این رعنایی

۶

در چمن پیش تو رشکست ز نرگس ما را

گرچه مشهور جهانست به نابینایی

۷

رفتی و دیر شد ایام فراقت، چه کنم؟

زود باز آی، که مردم ز غم تنهایی

۸

چون سگ توست هلالی، دگرش منع مکن

که در این راه چرا می‌روی و می‌آیی؟

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
راستین معتبرزاده
۱۳۹۶/۰۶/۰۷ - ۱۱:۳۲:۴۲
در بیت هفتم مصراع دوم زود باز آی که مُردم ز غم تنهایی _ درست است نگاه کنید به دیوان هلالی جغتایی به کوشش سعید نفیسی انتشارات کتابخانه ی سنایی چاپ دوم صفحه ی 200غزل 1_2_3_4Rastinmotabarzade@gmail.com