هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۴۴

۱

چیست پیراهن آن دلبر شیرین حرکات؟

همچو سرچشمه خضرست و بدن آب حیات

۲

این چه قدست و چه رفتار و چه شیرین حرکات؟

گوییا موج زنان می گذرد آب حیات

۳

گر بیاد لب او زهر دهندم که: بنوش

تلخی زهر ز هر در دهدم ذوق نبات

۴

این چه ماهیست که در کلبه تاریک منست؟

آب حیوان نتوان یافت چنین در ظلمات

۵

بسکه از ناله دلم دوش قیامت می کرد

عرصه کوی ترا ساخت زمین عرصات

۶

چند گویی ز سر ناز که: جان ده بوفا؟

جان من، کار دگر نیست مرا غیر وفات

۷

رحم بر عاشق درویش ندارند بتان

وه! که در مذهب این سنگدلان نیست زکات!

۸

ماند بیچاره هلالی بکمند تو اسیر

این محالست که او را بود امکان نجات

تصاویر و صوت

نظرات