
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۴۹
۱
ای که می پرسی ز من کان ماه را منزل کجاست؟
منزل او در دلست، اما ندانم دل کجاست
۲
جان پاکست آن پری رخسار، از سر تا قدم
ور نه شکلی این چنین در نقش آب و گل کجاست؟
۳
ناصحا، عقل از مقیمان سر کویش مخواه
ما همه دیوانه ایم، این جا کسی عاقل کجاست؟
۴
آرزوی ساقی و پیر مغان دارم بسی
آن جوان خوبرو و آن مرشد کامل کجاست؟
۵
در شب وصل از فروغ ماه گردون فارغم
این چنین ماهی، که من دارم، در آن محفل کجاست؟
۶
روزگاری شد که از فکر جهان در محنتم
یارب! آن روزی که بودم از جهان غافل کجاست؟
۷
نیست لعل او برون از چشم گوهر بار من
آری، آری، گوهر مقصود بر ساحل کجاست؟
۸
چون هلالی حاصل ما درد عشق آمد، بلی
عشقبازان را هوای زهد بی حاصل کجاست؟
نظرات
کسرا
علی ۸۲