
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۶۵
۱
این همه لاله، که سر بر زده از خاک منست
پارهای جگر سوخته چاک منست
۲
درد عشاق ز درمان کسی به نشود
خاصه دردی، که نصیب دل غمناک منست
۳
استخوانهای من از خاک درش بردارید
باغ فردوس چه جای خس و خاشاک منست؟
۴
همه کس را بجمالش نظری هست ولی
لایق چهره پاکش نظر پاک منست
۵
باغبان، چند کند پیش من آزادی سرو؟
سرو آزاد غلام بت چالاک منست
۶
دی شنیدم که: یکی خون مسلمان میریخت
اگر اینست، همان کافر بی باک منست
۷
دوستان، گر سر درمان هلالی دارید
شربت زهر بیارید، که تریاک منست
تصاویر و صوت

نظرات