
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۶۹
۱
برخیز، تا نهیم سر خود بپای دوست
جان را فدا کنیم، که صد جان فدای دوست
۲
در دوستی ملاحظه مرگ و زیست نیست
دشمن به از کسی، که نمیرد برای دوست
۳
حاشا! که غیر دوست کند جا بچشم من
دیدن نمیتوان دگری را بجای دوست
۴
از دوست، هر جفا که رسد، جای منتست
زیرا که نیست هیچ وفا چون جفای دوست
۵
با دوست آشنا شده، بیگانه ام ز خلق
تا آشنای من نشود آشنای دوست
۶
در حلقه سگان درش می روم، که باز
احباب صف زنند بگرد سرای دوست
۷
دست دعا گشاد هلالی بدرگهت
یعنی: بدست نیست مرا جز دعای دوست
نظرات
Polestar