
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۷۸
۱
در مجلس اگر او نظری با دگری داشت
دانند حریفان که در آن هم نظری داشت
۲
هر لاله، که با داغ دل از خاک برآمد
دیدم که: ز سودای تو پر خون جگری داشت
۳
امروز سر زلف تو آشفته چرا بود؟
گویا ز پریشانی دلها خبری داشت
۴
فریاد! که رفت از سرم آن سرو، که عمری
من خاک رهش بودم و بر من گذری داشت
۵
با جام و قدح عزم چمن کرد، چو نرگس
هر کس که درین روز بکف سیم و زری داشت
۶
زین مرحله آهنگ عدم کرد هلالی
مانند غریبی، که هوای سفری داشت
نظرات
mehdi
محسن