
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۸
۱
ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را
دشمن جانی و از جان دوستتر دارم تو را
۲
گر به صد خار جفا آزرده سازی خاطرم
خاطر نازک به برگ گل نیازارم تو را
۳
قصد جان کردی که یعنی: دست کوته کن ز من
جان به کف بگذارم و از دست نگذارم تو را
۴
گر برون آرند جانم را ز خلوتگاه دل
نیست ممکن، جان من، کز دل برون آرم تو را
۵
یک دو روزی صبر کن، ای جان بر لب آمده
زانکه خواهم در حضور دوست بسپارم تو را
۶
این چنین کز صوت مطرب بزم عیشت پر صداست
مشکل آگاهی رسد از ناله زارم تو را
۷
گفته ای: خواهم هلالی را به کام دشمنان
این سزای من که با خود دوست میدارم تو را
تصاویر و صوت

نظرات
محمد حسن اصفهانی
مهدی