هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۸۶

۱

اگر از آمدنم رنجه نگردد خویت

هر دم از دیده قدم سازم و آیم سویت

۲

گر بدانم که توان بر سر کویت بودن

تا توانم نروم جای دگر از کویت

۳

سر من خاک رهت باد! که شاید روزی

بر سرم سایه کند سرو قد دلجویت

۴

یا مرا زار بکش، یا مرو از پیش نظر

که ز کشتن بترست این که نبینم رویت

۵

میکشم هر نفس از خط و ز زلفت آهی

آه! بنگر که: چها میکشم از هر مویت!

۶

بعد ازین لطف کن و در دل تنگم بنشین

تا نشستن نتواند دگری پهلویت

۷

ای بابروی تو مایل همه کس چون مه عید

از هلالی چه عجب میل خم ابرویت؟

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
یوسف شیردلپور
۱۴۰۲/۰۸/۱۸ - ۰۱:۱۹:۱۱
فوق العاده است این غزل چه عاشقانه امروز زیر رخت بلوط درمزرع بلوط پیش گوسفندان این شعر راجستم مرور ولذت بردم درحالی که برگ ریزان پاییزی را مشاهده و نوای سه تار استاد پرویز مشکاتیان صدای بلند ملکوتی استاد شجریان را باجان ودل گوش میکردم تا این متن بماند یادگاری ✋✋💐💐