
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۹۴
۱
دوش با صد عیش بودی، هر شبت چون دوش باد
گر چو خونم با حریفان باده خوردی نوش باد
۲
هر که جز کام تو جوید، باد، یارب! تلخ کام
هر که جز نام تو گوید تا ابد خاموش باد
۳
سرکشان را از رکابت باد طوق بندگی
حلقه نعل سمندت چرخ را در گوش باد
۴
میگذشتی با لباس ناز و میگفتند خلق
این قبای حسن دایم زیور آن دوش باد
۵
گه گهی شبها در آغوش خودت بینم به خواب
دست من روزی به بیداری در آن آغوش باد
۶
تا هلالی لعل میگون تو دید از هوش رفت
زین شراب لعل تا روز ابد مدهوش باد
نظرات