هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

بخش ۲۲ - باب هشتم در احسان که بحال محتاجان پرداختنست و بینوایان رابنوای مرحمت و الطاف بنواختن

۱

ستمگارا، باحسان خو نکردی

همه بد کردی و نیکو نکردی

۲

جفاگاری، مکن، از محسنین باش

چنان تا چند باشی؟ این چنین باش

۳

چو بینی تیره بختی را سیه روز

شبش را همچو قرص مه برافروز

۴

بآب از تشنگی می ده نجاتش

که باشد آب تو آب حیاتش

۵

بسرما گر شود از خویش نومید

بپوش از خلعت گرمش چو خورشید

۶

بگرما چون نیابد مایه خود

دلش آسوده کن در سایه خود

۷

باحسان باز گردد سیر احسان

که احسان را نشاید غیر احسان

۸

گل، از لطفی که دارد نوبهاران

کند جا بر سر نسرین عذاران

۹

خس و خاری که آتش برفروزد

چو خیزد شعله، اول خود بسوزد

۱۰

من ره، تا برون از ره نیفتی

مکن چه، تا درون چه نیفتی

۱۱

سگی را گر بیازاری ببیداد

ز دورت بیند و آید بفریاد

۱۲

ور از احسان نمایی ترک آزار

برد دامن کشانت جانب یار

تصاویر و صوت

صفات العاشقین هلالی نوشته شده به خط معزالدین محمد حسینی به سال ۹۷۸ هجری قمری » تصویر 51

نظرات