
هلالی جغتایی
بخش ۲۰ - نالیدن درویش در کوی شاه
۱
آن شب آفاق همچو گلشن بود
شب نبود آن، که روز روشن بود
۲
فلک از آفتاب و بدر منیر
قدحی بود پر ز شکر و شیر
۳
ماه چون کاسهٔ پنیر شده
کوچها همچو جوی شیر شده
۴
سایه ظلمت فگنده بر سر نور
ریخته مشک ناب بر کافور
۵
در چمن سایههای برگ چنار
چون سیه کرده پنجههای نگار
۶
سایهٔ برگ بیدگاه شمال
راست چون ماهیان در آب زلال
۷
بود ماه فلک تمام آن شب
شاه را شد هوای بام آن شب
۸
شب مهتاب طرف بام خوشست
جلوههای مه تمام خوشست
نظرات