
حیدر شیرازی
شمارهٔ ۱۶ - و له ایضا
۱
ترک سرمست تو خون دل ما میریزد
بیگنه خون دل خسته چرا میریزد
۲
مردم دیدهٔ دریا دل گوهر پاشم
هرچه دارد همه در پای شما میریزد
۳
تا صبا میزند از چین سر زلف تو دم
نافههای ختن از باد هوا میریزد
۴
سنبلت پای دل پیر و جوان میبندد
نرگست خون دل شاه و گدا میریزد
۵
چون تو در طرف چمن میروی ای آب حیات
در چمن برگ گل از روی حیا میریزد
۶
در گذر دامن تو خاک چمن مشکین کرد
یا مگر غالیه از جیب صبا میریزد
۷
دست ساقی به صبوحی ز پی دفع خمار
می صافی است که در جام صفا میریزد
۸
تا بگیرد خُتَنَت را به خطا لشکر زنگ
چین زلف سیهت مشک خطا میریزد
۹
طبع حیدر ز هواداری تو دریایی است
ورنه این گوهر معنی ز کجا میریزد؟
نظرات
فرهود