حیدر شیرازی

حیدر شیرازی

شمارهٔ ۲۶ - و له ایضا

۱

امروز که در کوی خرابات الستم

از حسرت یاقوت لبت باده پرستم

۲

سجاده و تسبیح به یک گوشه نهادم

وز کفر سر زلف تو زنار ببستم

۳

ترک سر و زر کردم و دین و دل و دنیا

در دیر مغان رفتم و فارغ بنشستم

۴

دردانه طمع کردم و در دام فتادم

فارغ شدم از دانه و از دام بجستم

۵

ای مطرب خوش نغمه! بزن پرده ی عشاق

وی ساقی وحدت! بده آن باده به دستم

۶

هیچم خبری نیست ز فردای قیامت

امروز که چون نرگس سرمست تو مستم

۷

چون من شدم از دست، بگیر از سر یاری

دست من افتاده که در پای تو پستم

۸

در عالم وحدت که در آن هیچ نگنجد

چون نیستم، ای خواجه! مپندار که هستم

۹

چون حیدر کرار به فرمان محمد

در کعبه ی جان رفتم و بتها بشکستم

تصاویر و صوت

نظرات