
حیدر شیرازی
شمارهٔ ۲۷ - و له ایضا
۱
عمری است که در عشق تو بی صبر و قرارم
آشفتگیی از شکن زلف تو دارم
۲
دین و دل و دنیا همه در کار تو کردم
ور جان طلبی، پیش تو حالی بسپارم
۳
بیزار مشو از من بازاری مسکین
کز چنگ سر زلف تو بازاری زارم
۴
تا روی و خط و قد و بناگوش تو دیدم
فارغ ز گل و سنبل و شمشاد و بهارم
۵
رفتم ز میان تا به کناری بنشینم
زآن رو که میان تو جدا شد ز کنارم
۶
هیچ است برم ملک جم و نعمت قارون
با آنکه جوی در همه آفاق ندارم
۷
دستی زدم از عشق و گریبان بدریدم
باشد که گر دامن کامی به کف آرم
۸
تا لاف انا الحق زدهام بر سر بازار
در عشق تو منصور صفت بر سر دارم
۹
تا از تو نگارین شدهام دور چو حیدر
رخساره ز عشق تو به خونابه نگارم
نظرات