
حیدر شیرازی
شمارهٔ ۳۸ - بهاریات
۱
ساقی! بده آن باده که هنگام بهارست
صحن چمن از سنبل و گل چون رخ یارست
۲
نرگس که بود بر کف او ساغر زرین
چون نرگس مخمور تو در عین خمارست
۳
وقت گل اگر دست دهد یار گل اندام
می نوش که هنگام می و بوس و کنارست
۴
در سینه ی عشاق ز آسیب هوایی
ای سیب زنخدان، تو چه دانی که چه نارست
۵
رخساره ی دلجوی تو یا باغ بهشت است
بوی شکن زلف تو یا باد بهارست؟
۶
روی چمن امروز ز مشاطه ی نوروز
چون روی نگارین تو پرنقش و نگارست
۷
از باده ملولیم که در ساغر عام است
وز گل ببریدیم که همصحبت خارست
۸
بلبل! نه تویی عاشق و دیوانه به تنها
بر چهره ی گل عاشق و دیوانه هزارست
۹
حیدر ز هوای سر زلف تو به عالم
چون باد صبا دل سبک و شیفته کارست
نظرات