حیدر شیرازی

حیدر شیرازی

شمارهٔ ۴۲ - و له ایضا

۱

طریق شب روی- ای دل!- ز دست نگذاری

اگر شبی سر زلف بتی به دست آری

۲

شدی که لشکر دولت کنی مسخر خویش

ولی چه سود که بختت نمی دهد یاری

۳

گهی چو طره به روی مهی پریشانی

گهی به سلسله ی دلبری گرفتاری

۴

گهی بسان صراحی ز دیده خون ریزی

گهی به یاد لبی چون پیاله خونخواری

۵

چو دف ز بس که قفا می خوری ز چنگ غمش

چو چنگ و نی بودت پیشه ناله و زاری

۶

کنار جوی دلا! زین میان چو زنده دلان

که تا مراد دل خویش در کنار آری

۷

به پای مرکب معشوق خویش چون حیدر

بباز سر به وفا گر سر وفا داری

تصاویر و صوت

نظرات