حیدر شیرازی

حیدر شیرازی

شمارهٔ ۵۲ - و له ایضا

۱

خیال دوست که در خواب می‌کند بازی

درون دیدهٔ پُرآب می‌کند بازی

۲

در آفتاب، سر زلف عنبرافشانش

چو هندویی ز سر تاب می‌کند بازی

۳

ز طوطی خط او چون نبات بگدازم

از آنکه با شکر ناب می‌کند بازی

۴

به گرد چشمهٔ نوش و لب شکربارش

بنفشه با گل سیراب می‌کند بازی

۵

از آن زمان که پرید از برم کبوتر دل

در آن دو طرّهٔ پرتاب می‌کند بازی

۶

بیا و بر رخ همچون زرم تماشا کن

که آب دیده چو سیماب می‌کند بازی

۷

ز نازکی تن چو قاقمش به رنج آید

اگرچه بر سر سنجاب می‌کند بازی

۸

تنم که غرقهٔ دریای اشک خونین شد

چو ماهی است که در آب می‌کند بازی

۹

درون خانهٔ دلبر نمی‌رود حیدر

چو حلقه بر در ازین باب می‌کند بازی

تصاویر و صوت

نظرات