
حیدر شیرازی
شمارهٔ ۶۷ - و له ایضا
۱
از پردهٔ صبح دوم خورشید تابان میرسد
یا در بر صاحبدلان آن راحت جان میرسد
۲
در مجلس آزادگان در بزم کار افتادگان
گلبرگ خندان میدمد، سرو خرامان میرسد
۳
یعقوب بینا میشود، دولت مهیا میشود
کز ملک مصر دلبری یوسف به کنعان میرسد
۴
با روی چون حور و پری، با زلف و خال عنبری
با مهر و ماه و مشتری سلطان خوبان میرسد
۵
ای جان عاشق مست تو، دلها همه پابست تو
فریاد ما از دست تو در گوش سلطان میرسد
۶
سازم کنون درمان دل نبود دگر افغان دل
کامروز در بستان دل آن میوهٔ جان میرسد
۷
هرکس که با یاری بود یا در سمنزاری بود
در مجلس روحانیان دردش به درمان میرسد
۸
تا سبزه بر گرد لبش از مشک پیدا میشود
خضر خط دلجوی او در آب حیوان میرسد
۹
عاشق اگر خون میخورد هجرش به پایان میرود
حیدر اگر جان میدهد جانش به جانان میرسد
نظرات