
حیدر شیرازی
شمارهٔ ۸ - و له ایضا
۱
مرا در موردستان گلستانی است
که گل چون روی او در گلستانی نیست
۲
دلم بربود و جانم زنده گردد
اگر آید برم، کآرام جانی است
۳
رخش باشد چو خورشید آشکارا
ولی از چشم نامحرم نهانی است
۴
اگر طوطی سخن گوید ز شکر
بر گفتار او شیرین زبانی است
۵
چو روی مه وشت گلزار خوبی است
چو قد دلکشت سرو روانی است
۶
بیا آخر زمانی در بر من
که ترک جان کنم کآخر زمانی است
۷
برو حیدر به کوی عشقبازان
به ترک جان بگو چون دلسِتانی است
نظرات