
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۱۰
۱
گشت مسلم ز عشق ملک معانی مرا
شهره آفاق کرد عشق نهانی مرا
۲
از مدد شاه عشق ملک بقا یافتم
کی بفریبد کنون ملکت خانی مرا
۳
غرقه دریا شدم لاجرم از بهر آب
هیچ نباید کشید رنج اوانی مرا
۴
درد و جراحات عشق کم مکن از جان من
ای که بهنگام درد راحت جانی مرا
۵
از که بود عزتم گر تو ذلیلم کنی
کیست که خواند بخویش گر تو برانی مرا
۶
از کرم دیگران رنج روانم رسید
با همه فقر و الم گنج روانی مرا
۷
خلوت خاص حقی قصر شه مطلقی
ای دل اهل صفا قبله از آنی مرا
۸
نیست مرا حاصلی بی تو ز جان و جهان
ای که بلطف و کرم جان و جهانی مرا
۹
آنچه بدانم توئی قبله جانم توئی
نیست بجز سوی تو دل نگرانی مرا
۱۰
از غمت ایماه من پیر شدم چون حسین
آه که آمد بشب روز جوانی مرا
نظرات