
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۱۰۲
۱
عاشقان چون با خیال یار خود پرداختند
خلوت دل را ز غیر دوست خالی ساختند
۲
هر دم از نور تجلی چهره ها افروختند
در سعادت بر سر عالم علم افراختند
۳
تا ز اکسیر سعادت مس خود را زر کنند
نقد دل در بوته سودای او بگداختند
۴
از جمال دوست ناگه عید اکبر یافته
تیغ قربان بر سر نفس بهیمی آختند
۵
حال این آشفتگان درد را از ما بپرس
کاندرین گوشه بذکر دوست چون پرداختند
۶
گه چو عود از آتش هجر عزیزان سوختند
گه چو نی با شکر لبهای جانان ساختند
۷
منزل ادنای ایشان قاب قوسین آمده
اسب همت را چو در میدان وحدت تاختند
۸
چون دل پردرد ایشان تختگاه عشق شد
رخت غیر از گوشه خاطر برون انداختند
۹
نقد جان اندر قمارستان وحدت ای حسین
با حریف نرد درد عاشقی درباختند
نظرات