حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

شمارهٔ ۱۰۴

۱

بر آستان خرابات عشق مستانند

که نقد هر دو جهان را بهیچ نستانند

۲

براق همت عالی بتازیانه شوق

در آن فضا که بجز دوست نیست میرانند

۳

ز هر چه هست بکلی دو دیده بردوزند

ولی ز روی دلارام خویش نتوانند

۴

نظر حرام شناسند جز بروی حبیب

بغیر دوست خود اندر جهان نمیدانند

۵

گدای کوی نیازند و خاک راه ولیک

فراز مسند اقلیم عشق سلطانند

۶

شهان بی حشم و مفلسان محتشمند

از این طوایف رسمی بکس نمیمانند

۷

فتاده بی سر و پایند بر در دلدار

ولی بگاه روش سروران میدانند

۸

چو لاله گرچه بسی داغ بر جگر دارند

ز شوق چون گل سوری همیشه خندانند

۹

برای آنکه ز غیرت بغیر دل ندهند

بر آستانه دل چون حسین دربانند

تصاویر و صوت

نظرات