
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۱۰۵
۱
صباح عید ز بهر صبوح برخیزند
بر آتش دل ما آب زندگی ریزند
۲
به حال گوشهنشینان به غمزه پردازند
هزار فتنه به هر گوشهای برانگیزند
۳
نفس نفس چو مسیحا ز لب شفا بخشند
زمان زمان به جفا چون زمانه بستیزند
۴
چو عشق کشتهٔ خود را حساب تازه دهد
ز کشته گشتنِ خود عاشقان نپرهیزند
۵
کسی ز خویش چو ره در حریم یار نبرد
ز باده مست شوند و ز خویش بگریزند
۶
چو لوح عالم علوی قرارگاه شماست
در این رصدگه خاکی چو می برانگیزند
۷
حسین چون ز هوای حبیب خاک شود
عبیر و عطر بهشتی ز خاکش آمیزند
نظرات