حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

شمارهٔ ۱۰۹

۱

امیر قافله کوس رحیل زد ای یار

چرا ز خواب بطالت نمیشوی بیدار

۲

میان بادیه تو خفته ای و از هر سو

برای غارت عمر تو قاصدان در کار

۳

دلا نگر که رفیقان همنفس رفتند

تو منقطع ز رفیقان بوادی خونخوار

۴

بشوق بند ز میقات صدق احرامی

که تا شوی همه عمره ز خویش برخوردار

۵

وقوف در عرفات شریف عرفان کن

طواف کعبه حق از سر صفا بگذار

۶

اگر بصدر حرم ره نمیتوانی برد

نمای سعی که اندر حریم یابی یار

۷

چرا نمیکنی ای دوست جان خود قربان

چو دست داد ترا عید اکبر از دیدار

۸

بگوی ترک سر و پای از طریق مکش

گرت کشند بزاری و گر کشند بدار

۹

حسین چون سفر راه کعبه در پیش است

به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار

تصاویر و صوت

نظرات