
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۱۱۵
۱
اگر طریقه آن دلرباست عشوه و ناز
وظیفه من آشفته نیست غیر نیاز
۲
منم چو شمع و غم عشق دوست چون آتش
مرا نصیبه از آن آتش است سوز و گداز
۳
گهی ز فکر دهانش مراست عیشی تنگ
گه از هوای قد او مراست عمر دراز
۴
دلا چو دیده بدوزی ز دید هر دو جهان
چو شاهباز کنی دیده بر رخ شه باز
۵
کسی که سر حقیقت شناخت میداند
که در طریقت عشاق عشق نیست مجاز
۶
نیاز و درد بود زخت عاشق صادق
نمیخرند ببازار عشق زهد و نماز
۷
قمارخانه رندان پاکباز اینجاست
بیا و نقد دو عالم بضربه ای در باز
۸
حجاب خویش توئی چون بترک خود پوئی
درون خلوت خاصت کنند محرم راز
۹
حسین بندگی دوست کار عشاق است
ز بندگیست که عاشق کشد ز دلبر ناز
نظرات