حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

شمارهٔ ۱۲۰

۱

این منم ره یافته در مجلس سلطان خویش

جان دهم شکرانه چون دیدم رخ جانان خویش

۲

دیگران گر سیم و زر آرند از بهر نثار

من نثار حضرت جانانه سازم جان خویش

۳

دارم از دیده شرابی و کبابی از جگر

تا خیال دوست را آرم شبی مهمان خویش

۴

داشتم پیمان که از پیمانه باشم مجتنب

باده چون پیمود ساقی رستم از پیمان خویش

۵

راز من از اشک سرخ و روی زردم فاش شد

من نکردم آشکارا قصه پنهان خویش

۶

از جراحتهای او داریم راحتها بسی

زانکه از دردش همی یابد دلم درمان خویش

۷

جوهر کان را سلاطین معانی طالبند

شکر ایزد را که باری یافتم در کان خویش

۸

گوهر کان را نمی یابند غواصان عشق

شادی جان کسی کو یافت در عمان خویش

۹

شادی دنیا و هم عقبی شود آن حسین

این گدا را از کرم گر تو بخوانی آن خویش

تصاویر و صوت

نظرات