
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۱۳۵
۱
ز حد گذشت فراق تو ای فرشته خصال
بیا و تشنه دلان را بده زلال وصال
۲
ز من بریدی و رفتی ولیک پیوسته
خیال روی تو میگرددم بگرد خیال
۳
اگر نه از سر کوی تو میکند گذری
چرا حیات دهد مرده را نسیم شمال
۴
فنای خویش همی خواهم از خدا که مرا
ز عمر باقی خود هست بی رخ تو خلال
۵
ز بار غم الف قدم ار چو دال شود
گر از تو روی به پیچم بود ز عین ضلال
۶
چگونه شیفته ماه عارضت نشوم
که نیست در همه عالم ترا نظیر و مثال
۷
من از تو چشم مودت نمی توانم داشت
که هست از تو امید وفا خیال محال
۸
مباد ماه عذار ترا خسوف و محاق
مباد مهر جمال ترا کسوف و زوال
۹
در آرزوی وصالت حسین دلخسته
ز مویه گشت چو موی و ز ناله گشت چو نال
نظرات