حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

شمارهٔ ۱۴۴

۱

بوئی ز گلستان تو ما چون بشنیدیم

از خود برمیدیم و بدانسوی دویدیم

۲

از بال و پر خویش چو کردیم تبرا

با بال و پر عشق در آن راه پریدیم

۳

عمری چو در آن بادیه سرگشته بگشتیم

آخر بحریم حرم وصل رسیدیم

۴

ای وای که چون حلقه بر آن در بنشستیم

وز صدر سرا بانگ درآئی نشنیدیم

۵

چون بار ندادند و دری هم نگشادند

فریاد و فغان از دل آشفته کشیدیم

۶

گفتند حسین از چه فغان است و خروش ست

ما خلوت خاص از پی هرکس نگزیدیم

تصاویر و صوت

نظرات