
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۲۱
۱
زهره ام ساقی و مه جام مدام است امشب
فلکم چاکر و خورشید غلام است امشب
۲
باده در مذهب عشاق حلال است ایندم
خواب بر عاشق مشتاق حرام است امشب
۳
میکنم جامه ازرق گرو باده مدام
که تنم را هوس جام مدام است امشب
۴
ساقیا تا بسحر جام دمادم در ده
زانکه ما را نه غم ننگ و نه نام است امشب
۵
شمع را گو ننشانند که در مجلس ما
شمع رخساره آن ماه تمام است امشب
۶
شاد باش ای دل غمدیده که در عین بلا
الف قد حسود تو چو لام است امشب
۷
میدهد دشمنم از غصه بناکامی جان
که من دلشده را دوست بکام است امشب
۸
تا سحر در هوس پسته شکر بارش
طوطی طبع مرا ذوق کلام است امشب
۹
از فروغ رخ آن حور پریچهره حسین
کنج کاشانه ما دار سلام است امشب
نظرات