
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۲۲۲
۱
بازم ای دوست چرا از نظر انداخته ای
با حسودان من دلشده پرداخته ای
۲
چه شد آن ترک جفاکیش کمان ابرو باز
که دلم را سپر تیر بلا ساخته
۳
با حسودان بداندیش چه ورزی یاری
قدر یاران نکوکیش چه نشناخته ای
۴
شرط یاری و وفاداریت این بود مگر
که بقصد دل من تیغ جفا آخته ای
۵
پرده در باز غم عشق ز من قلب روان
لیکن ای دوست چه حاصل که وفا باخته ای
۶
من نگویم که گرفتار کمند تو کم اند
لیک مثل چو من خسته کم انداخته ای
نظرات