حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

شمارهٔ ۲۳۴

۱

بشارت باد ای عاشق که یار آمد بمهمانی

سبک جان را نثارش کن مکن دیگر گرانجانی

۲

چرا آشفته عقلی گر از عشقش خبر داری

چرا وابسته جانی اگر جویای جانانی

۳

اگر خواهی که عشق او گریبان گیر جان گردد

برافشان دامن همت ز گرد عالم فانی

۴

الا ای طایر قدسی در این گلشن چه میپوئی

مگر یادت نمی آید ز گلشنهای روحانی

۵

چو بومان گرد هر ویران چرا سرگشته میکردی

بسوی شاه خود بازآ که تو شهباز سلطانی

۶

برآور یکنفس از جان بسوزان این دو عالم را

که تا جانان پدید آید از این جلباب ظلمانی

۷

به تیغ عشق قربان شو شهید عشق جانان شو

که تا عمر ابد یابی بحکم نص فرقانی

۸

دلا در بوته عشقش دمی بگداز و صافی شو

که نقد قلب نستانند صرافان ربانی

۹

حسین ار بنده فرمان شوی سلطان عشقش را

سلاطین جهان الحق کنندت بنده فرمانی

تصاویر و صوت

نظرات