
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۲۴۴
۱
هر جا که هست چون تو گلی سرو قامتی
از بلبلان خسته برآید قیامتی
۲
گر جان و دل بروی تو ایثار کردمی
باشد که نی کند دل و جانم غرامتی
۳
ناصح ندیده چهره لیلی چرا کند
مجنون خسته را ز محبت ملامتی
۴
عالم چو از تطاول زلف تو در هم است
حال مرا چگونه بود استقامتی
۵
صد آبروی یابم اگر باشدم بحشر
از خاک آستان تو بر رخ علامتی
۶
عمری که غافل از رخ خوبت گذاشتم
ضایع گذشت و هست بر آنم ندامتی
۷
چشم حسین چشمه خونین روان کند
هر جا که بی حبیب نماید اقامتی
نظرات