حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

شمارهٔ ۲۴۸

۱

شبی از روی دلداری اگر دیدار بنمایی

چو خورشید جهان‌آرا همه عالم بیارایی

۲

تو اندر پرده پنهان و جهان پرشورش از عشقت

قیامت باشد آن ساعت که از پرده برون آیی

۳

نه صبر از تو بود ممکن اگر پنهان شوی یک دم

نه طاقت می‌کند یاری اگر دیدار بنمایی

۴

گر از روی رضا یک دم نظر بر عالم اندازی

دری از روضه رضوان به روی خلق بگشایی

۵

تو با چندین نشانی‌ها ز چشم خلق پنهانی

ولی در عین پنهانی بر عارف هویدایی

۶

مشو غایب ز من یک دم که آرام دل و جانی

مرو از چشم من بیرون که نور چشم بینایی

۷

جهان آیینه‌ای آمد صفا و روشنیش از تو

همه عالم سراسر تن تو تنها جان تن‌هایی

۸

به لطفم سوی خود می‌کش که من ذره تو خورشیدی

به خویشم آشنایی ده که من قطره تو دریایی

۹

حسین اشعار شیرینت چنان بگرفت عالم را

که طوطی را نمی‌تابد به عهد تو شکرخایی

تصاویر و صوت

نظرات