حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

شمارهٔ ۲۵

۱

خسته هجر گشته ام با تو وصالم آرزوست

تیره شده است چشم من نور جمالم آرزوست

۲

از تف کار عشق جان سوخت بنار تشنگی

از لب روح بخش تو آب زلالم آرزوست

۳

بی تو حرام شد مرا با دگری نفس زدن

از نفس مبارکت سحر حلالم آرزوست

۴

بی تو خیال شد تنم و ز هوس خیال تو

نیست خیال خواب و خور آب خیالم آرزوست

۵

دام خطت بمرغ دل گفت اسیر چون شدی

گفت از آنکه دمبدم دانه خالم آرزوست

۶

در دل بحر اشک خود غوطه همیخورم از آنک

دیدن آن دو رشته عقد لئالم آرزوست

۷

گرچه وصال او حسین آرزوئی است بس محال

آرزو را چو عیب نیست چونکه وصالم آرزوست

تصاویر و صوت

نظرات