
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۲۵۱
۱
ای سروناز رونق بستان ما توئی
ای نور دیده شمع شبستان ما توئی
۲
از بار غم چه غم چو توئی دستگیر ما
وز درد دل چه باک چو درمان ما توئی
۳
ما را بر آنچه حکم کنی اعتراض نیست
ما بنده ایم و حاکم و سلطان ما توئی
۴
فرمان ما برند سلاطین روزگار
گر گوئیم که بنده فرمان ما توئی
۵
گفتم بطره تو شبی کز تطاولت
دیوانه ایم و سلسله جنبان ما توئی
۶
احوال ما بدوست بگو مو بمو از آنک
واقف ز حال زار پریشان ما توئی
۷
ای یوسف مسیح دم از پیش ما مرو
کارام روح و روح دل و جان ما توئی
۸
کنج دل حسین نشد جای هیچکس
مانند گنج در دل ویران ما توئی
نظرات