حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

شمارهٔ ۲۵۸

۱

حیف آیدم که چون تو نگار پریوشی

گردد ندیم و همنفس دیو ناخوشی

۲

تا عالمی نسوزد از این آه آتشین

از خون دیده میزنم آبی بآتشی

۳

عشاق را بقامت تو دل همی کشد

چون قد تو ندید کسی سرو دلکشی

۴

سلطانیم نگر که همه شب بکوی تو

بالین ز خشت دارم و از خاک مفرشی

۵

تا دیده دل بروی تو آنخال عنبرین

دارم بسان زلف تو حال مشوشی

۶

من نیز بودم آدمی و عقل داشتم

دیوانه گشتم از غم چون تو پریوشی

۷

در روز حشر مست برآید حسین اگر

نوشد ز لعل تو می صافی بیغشی

تصاویر و صوت

نظرات