حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

شمارهٔ ۲۶

۱

عشق است آتشی که بیکدم جهان بسوخت

در قصر دل فتاد و روان شاه جان بسوخت

۲

گفتی ز عقل در مگذر راه دین سپر

کو عقل و دین که عشق هم این و همان بسوخت

۳

ای فتنه زمانه و ای فتنه زمین

جانم مسوز ورنه زمین و زمان بسوخت

۴

من خود شناسمت که ز انوار عارضت

یک شعله برفروخت یقین و گمان بسوخت

۵

گفتی نوازمت چو بسازی بسوز عشق

والله در این امید توان جاودان بسوخت

۶

عشق تو آتش است و دل بنده سوخته

آتش فتاده سوخته دل را روان بسوخت

۷

جان حسین از غم عشقت بسوخت لیک

هرگز دلت نسوخت که آن ناتوان بسوخت

تصاویر و صوت

نظرات