
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۲۶۶
۱
راه اگر سوی خرابات مغان دریابی
دارد امید که اسرار نهان دریابی
۲
از سر هستی موهوم سبک برخیزی
گر از آن ساقی جان رطل گران دریابی
۳
دوست را کز دو جهان مسند او بیرونست
چو تبرا کنی از هر دو جهان دریابی
۴
تا نشانی بود آن نام تو باقی در عشق
نیست ممکن که از او نام و نشان دریابی
۵
خلوت دل که در او یار تو ماوی سازد
ادب آن نیست که اغیار در آن دریابی
۶
گر دل از مهر هوای دگران برگیری
دوست را جانب خود دل نگران دریابی
۷
همه تن خاک شو اندر ره دلدار حسین
تا رهی سوی سراپرده جان دریابی
نظرات