
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۲۶۷
۱
خجسته عید من آندم که چهره بگشائی
هلال عید ز ابروی خویش بنمائی
۲
رسید عید و بهار آمد و جهان خوش شد
ولی چه سود از اینها مرا تو میبائی
۳
اگر حدیث تو نبود چه حاصل از گوشم
وگر تو رخ بنمائی چه سود بینائی
۴
بسوی روضه رضوان نظر نیندازم
اگر تو روضه بدیدار خود نیارائی
۵
در آرزوی تو از جان نماند جز نفسی
چه شد که یکنفس ای جان من نمی آئی
۶
دمی بیا که بروی تو جان برافشانم
که نیست بیتو مرا طاقت شکیبائی
۷
لطافت همه خوبان ز حسن تو اثری است
زهی لطافت خوبی و حسن و زیبائی
۸
برای دیدن حسن تو دیده میباید
وگرنه در همه اشیا بحسن پیدائی
۹
حسین طلعت لیلی بچشم مجنون بین
که دوست را نسزد دیده تماشائی
نظرات