
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۲۶۹
۱
هر دم ز پس پرده دل و دین بربائی
ای وای گر از پرده تجلی بنمائی
۲
تا هیچکسی از تو خبردار نگردد
هر دم بلباس دگر ای دوست برآئی
۳
گفتی چو نقابی بگشائی همه سوزند
من سوخته آنکه نقابی نگشائی
۴
چون لاله جگر سوخته از داغ فراقم
ای گل که از این غنچه صد تو بدرآئی
۵
تو شاه جهانی و جهانی بتو محتاج
بر درگه تو پیشه من، هست گدائی
۶
نشگفت گرت میل جدائی بود از من
جان را بود آری ز بدن رسم جدائی
۷
پارینه حسین از قدمت داشت صفائی
ای یار وفا پیشه ام امسال کجائی
نظرات