
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۲۷۰
۱
ای سرو ناز رونق بستان عالمی
وی نور دیده شمع شبستان عالمی
۲
جان منی و بی تو مرا نیست زندگی
تنها نه جان من که تو خود جان عالمی
۳
با خوی خوش چو عالم دلها گرفته ای
اکنون درست گشت که سلطان عالمی
۴
بیمار خویش را ز لب روح بخش خویش
در ده شفا که عیسی دوران عالمی
۵
گفتار تلخ از آن لب شیرین چو شکر است
ای جان من که خسرو خوبان عالمی
۶
گریان چو ابر از تو و خندان چو لاله ام
ای تازه رو که نوگل خندان عالمی
۷
گر در نظم من شودت گوشوار جان
می زیبدت که شاه سخندان عالمی
۸
چون عالمست مظهر حسن و جمال دوست
ای دل غریب نیست که حیران عالمی
۹
مقصود وصل همنفسان است ای حسین
زین عمر پنجروزه که مهمان عالمی
نظرات