
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۲۹
۱
ایکه جز حسن رخت پیرایه آفاق نیست
جز جمالت آرزوی خاطر مشتاق نیست
۲
گر کشی تیغ و کشی عشاق را در هیچ باب
از سر کوی تو رفتن مذهب عشاق نیست
۳
زخم کز پیش تو آید نوش جان افزای ما است
زهر کز دست تو باشد کمتر از تریاق نیست
۴
ما بمیثاق الست از تو بلا در خواستیم
از بلا بگریزد آنکو بر سر میثاق نیست
۵
در نوشتم دفتر هستی و اوراق خرد
زانکه علم عشق اندر دفتر و اوراق نیست
۶
موج عشقت تخته هستی ما را در ربود
کار ما اکنون در این دریا جز استغراق نیست
۷
میوه معراج چیند اهل دل از نخل عشق
کین شجر عرشی است لیکن تکیه اش بر ساق نیست
۸
قید هستی را بهل گر وصل میجوئی حسین
زانکه خوف فرقت اندر حالتت اطلاق نیست
نظرات