
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۵۲
۱
مرا چو کعبه دولت حریم خانه اوست
براستان که سر من بر آستانه اوست
۲
اگر چه محض گناهم امیدواری من
بفیض شامل الطاف بی کرانه اوست
۳
هزار طایر قدسی باختیار چو من
اسیر طره خال چو دام و دانه اوست
۴
اگر چه نیست یکی ذره بی نشان رخش
هنوز دیده ما طالب نشانه اوست
۵
بروز حشر نیاید بخویشتن آری
کسیکه مست و خراب از می شبانه اوست
۶
کجاست مطرب ما تا نوای ساز کند
که رقص حالت عشاق از ترانه اوست
۷
مسیح خسته دلان گوئیا نمیسازد
که خسته همچو من زار از زمانه اوست
۸
اگر بکلبه احزان ما نهد تشریف
سزد که خانه این بنده بنده خانه اوست
۹
بیا که طبع حسین از پی نثار آورد
از آن جواهر غیبی که در خزانه اوست
نظرات