
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۵۶
۱
دوست از حال دل آشفتگان آگاه نیست
آه کز دست غمش ما را مجال آه نیست
۲
باد نوروزی ز گلشن میرسد لیکن چه سود
کز گل صد برگ من بوئی بدو همراه نیست
۳
کشور دل بی حضور او خراب آباد شد
رو بویرانی نهد ملکی که در وی شاه نیست
۴
ما سر کوی فنا خواهیم و ملک نیستی
اهل دل را میل خاطر سوی مال و جاه نیست
۵
جذبه ای از کبریای عشق هرگز کی رسد
هرکرا از کوه غم رخساره همچون کاه نیست
۶
بگذر از خویش و درآ در راه عشق او حسین
خودپرستان را قبولی چون در آن درگاه نیست
نظرات