
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۵۹
۱
کدام دل که گرفتار و مبتلای تو نیست
کدام سر که سراسیمه هوای تو نیست
۲
کدام طایر قدسی نشد گرفتارت
کدام جان گرامی که آن فدای تو نیست
۳
کدام سینه نشد آستان درد و غمت
کدام دل هدف ناوک بلای تو نیست
۴
مرا ز گوش چو سود ار حدیث تو نبود
مرا ز دیده چه حاصل اگر لقای تو نیست
۵
بیا بمنظره چشم روشنم بنشین
که خانه دل تاریک بنده جای تو نیست
۶
ترا چو دید دلم شد ز خویش بیگانه
بخویش بسته بود هر که آشنای تو نیست
۷
گریختن ز جفا شرط عاشقی نبود
جفای تو بر عاشق کم از وفای تو نیست
۸
بکس مراد میندیش کام خویش برآر
که کام این دل شوریده جز رضای تو نیست
۹
دهان خویش به مشک و گلاب شست حسین
هنوز گفته او لایق ثنای تو نیست
نظرات