
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۷
۱
ز درد جور آن دلبر مکن ای دل شکایتها
که دردش عین درمانست و جور او عنایتها
۲
کلیم درگه اویی گلیم فقر در برکش
ز فرعونی چه میجویی سریر ملک و رایتها
۳
خلیل عشق جانانی درآ در آتش سوزان
نه نمرودی که تا باشی شهنشاه ولایتها
۴
چه راحتهاست پنهانی جراحتهای جانان را
دریغا تو نمیدانی جفاها را ز راحتها
۵
اگرچه ناز معشوقی کشد تیغ و کشد عاشق
به هر دم میکند لطفی به پنهانی حمایتها
۶
بیا وز عشق مویی را ز من بشنو به گوش جان
حدیث لیلی و مجنون نشانست و حکایتها
۷
منم مجنون آن لیلی که صد لیلی است مجنونش
بیا در چشم من بنگر ز عشق اوست آیتها
۸
سرشکم لعل و رویم زر شد از تأثیر عشق او
بلی بر عشق آسانست از اینگونه کفایتها
۹
بسوز دل چه میسازی عجب نبود حسین الحق
اگر در جان اهل دل کند آهت سرایتها
نظرات
Javid Ariya