
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۷۱
۱
بی نشان گردم اگر از تو نشانی نرسد
مرده باشم اگرم مژده جانی نرسد
۲
آه از تلخی آن حال کز آن شیرین لب
بهر دلجوئی من شهد بیانی نرسد
۳
وای از آن تیره زمانی که ز خورشید رخت
از پی روشنی جان لمعانی نرسد
۴
دل مجروح مرا نیست امید مرهم
اگر از غمزه تو زخم سنانی نرسد
۵
صید شاهین غمت تا نشود طایر جان
در هوای جبروتش طیرانی نرسد
۶
رایض عشق چو بر دلدل دل زین ننهند
در فضای جبروتش جولانی نرسد
۷
تا تو پیدا نکنی ذوق مقالات حسین
هیچ در گوش دلت راز نهانی نرسد
نظرات