
حسین خوارزمی
شمارهٔ ۷۵
۱
مرا ز مدرسه عشقت بخانقاه کشید
بصدر صفه دولت ز پایگاه کشید
۲
حدیث آتش عشقم مگر رسید به نی
که نی ز سوز درون صد هزار آه کشید
۳
دلم چو پای ارادت نهاد در ره عشق
نخست دست تمنا ز مال و جاه کشید
۴
کسی که بدرقه اش عشق شد بکعبه وصل
نه خوف بادیه دید و نه رنج راه کشید
۵
شکست لشکر صبر و گریخت شحنه عقل
چو در دیار دلم عشق تو سپاه کشید
۶
رخت بدعوی خونم نوشت خط آنگاه
دو ترک کافر سرمست را گواه کشید
۷
تن نزار من زار شد هلاک از غم
که بار کوه نیارم به برگ کاه کشید
۸
چه غم ز سرزنش یار و طعنه اغیار
مرا که سایه لطف تو در پناه کشید
۹
اگر گناه بود سر بپایت افکندن
حسین دست نخواهد از این گناه کشید
نظرات