حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

شمارهٔ ۸۷

۱

کسی که شیفته روی آن صنم باشد

ز طعن و سرزنش دشمنش چه غم باشد

۲

برای دیدن دیدار دوست از دشمن

توان کشیدن اگر صد هزار الم باشد

۳

بهیچ رو ز در او نمیروم باری

گدا ملازم درگاه محتشم باشد

۴

رقیبم از سر کویش بجور میراند

گدای شهر مبادا که محترم باشد

۵

کسی که قدر شب وصل دوست نشناسد

اگر ز هجر بمیرد هنوز کم باشد

۶

هر آنکه سر غم عشق بر زبان راند

زبان بریده سیه روی چون قلم باشد

۷

بگفت با تو دمی همنفس شوم روزی

ندانم آن دم خرم کدام دم باشد

۸

اگر بحال من خسته دل کند نظری

ز عین مردمی و غایت کرم باشد

۹

حسین خسته جگر را سزد که بنوازد

به گوشه نظری گرچه صبحدم باشد

تصاویر و صوت

نظرات